لنالنا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

لنای من دنیای من

دلتنگی...

  نمیشود کمی آرامتر،نازنین کوچکم؟ دیشب که عکس هایت را میدیدم،تازه فهمیدم چقدر دلم برات تنگ شده! برای همین وقتهای 2 ،3 سال پیش... برای شیر خوردنت،لپ های تپلت!برای 1 سالگیت! برای حرف زدنهای دست و پا شکسته ات،دموم گفتنت...،اشاره کردنت! دلم خیلی تنگه اون روزاته... دلم تنگه تموم روزهای گذشتته،از در من بودنت بگیر تا همین دیروز! الان فکر غم دلتنگی روزهای جوانیتم! فکر کن!چقدر بزرگ شدی... حتم دارم تمام اون روزها هم دلتنگ می شوم،مثل الان! امروز دلتنگ 1460 روز گذشته،و آن وقت دلتنگ9125 روز گذشته ات. این رو بدون که هیچ چیز برای مادر رنگ عادت نمی گیره. هیچ وقت زمان باعث عادی شدن مسایل نمیشه. و من حتم دارم سخت دلت...
30 مهر 1392

نقاشی با اثر انگشت

نانازم درس چند روز اخیر شما نقاشی با اثر انگشت بود. امروز ازم خواستی که با هم نقاشی بکشیم. من نقاشی هاشو کشیدم و تو هم با کمکم با انگشت کوچولوت دورشونو اثر گذاری کردی... فدای انگشت های کوچولوت بشم من...   ...
27 مهر 1392

اولین کار دستی لنا

عزیز هر روز و هنوز من! دیروز که از مهدکودک برگشتی بهم گفتی که مامانی خانوم معلممون گفته با برگ های پاییزی موش درست کنین! فدای تو،این یعنی تو آنقدر بزرگ شدی که خودت بدون یادداشت خانوم معلم تکلیفتو گرفتی... آفرین دختر گلم دو تامون رفتیم بیرون و برگ های پاییزی رو به قول خودت جمع کردیم و آوردیم برای اولین بار برات کاردستی درست کردم. جالب اینجاست که طرحشونو خودت می دادی،خودت می گفتی که چی درست کنیم . عزیزترینم وقتی ذوق کردن تو رو می بینم دنیا دستمه باور کن... عاشقتم نازنینم ،باشد روزی که پروژه های دانشگاهیتو با هم کار کنیم. اینم از عکسای کاردستیمون   ...
23 مهر 1392

بوی ماه مهر...

عزیز پاک من: دوست ت دارم دوست ت دارم که آنقدر کوچکی و ساده!منتهای پاکی... خدا رو شکر کردم به خاطر بودن و خندیدنت...برای تن سالمت برای عشقی که می دهی و می دهم... برای همه ی روزهای گذشته و حال و آینده مان یادم باشد زین پس شکرانه هایم را بلند بگویم،بلندتر که تو بشنوی،که تو بدانی... که فقط بودنت هزاران شکر دارد عکس های اول مهر دختر گلم: خوشگل خانوم با خانوم معلم گلش خانم زادگان عزیز اینم از همکلاسی های لنا خانوم:ضحا عطم نیا،ضحا رجب زاده و یاسمین ...
1 مهر 1392
1